حسام حسینزاده
از نخستین روزهایی که وارد مدرسه شده بودم و صحبتهایی که با مدیر و دیگر مسئولین داشتم، به این فکر میکردم که چگونه میتوان تجربهای عملی از آموزش خودمراقبتی جنسی (آن هم در دورۀ ابتدایی و برای پایۀ ششم) را شکل داد. در جلسهای که ابتدای سال با اولیاء داریم تا در جریان مواضع و رویکردها و شیوۀ کارمان قرار بگیرند، برایشان توضیح داده بودم که اگر همهچیز خوب پیش برود، در زمستان چند هفتهای از کلاس «تفکر و پژوهش» را به این بحث اختصاص خواهیم داد. مواجهۀ اولیاء در آن جلسه باعث شد دل و جرئت بیشتری برای پیشبرد این ایده پیدا کنم. در آن جلسه هم از سابقهام در این زمینه برایشان گفتم و هم اینکه محتوای کارم خیلی حداقلی خواهد بود؛ حداقلهایی که بچهها برای محافظت از خودشان باید بدانند. پس از پایان آن جلسه، حدود ده نفر از اولیاء در گفتوگوهای دونفره از من خواستند که به حداقلها اکتفا نکنم و بیشتر وارد جزئیات بشوم. از مسائلی که در خانه با فرزندشان داشته یا دارند میگفتند و کاملاً متوجه بودند که نیاز است بچههایشان در این زمینه آموزشهایی را دریافت کنند. البته برای همهشان توضیح دادم که بنا به چه دلایلی باید گامبهگام و محتاطانه پیش برویم. در نهایت، برای اینکه اندکی آرامشان کنم، به آن چند نفری که انگار بیش از دیگران نگران بودند گفتم که بهصورت فردی میتوانیم دربارۀ فرزندشان و دغدغههایش صحبت کنیم و فرایندهای آموزشی مخصوص به خودش را برایش تدارک ببینیم. از نوع صحبت این دسته از والدین متوجه میشدم که تا چه اندازه نگران این مسئله هستند و نمیتوانستم نسبت به نگرانیشان بیتفاوت باشم.
ادامه مطلب
درباره این سایت